

Song
·
3 mins 19 secs
·
Dec 6, 2025
لبخند مرا بس بود
آغوش لهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت
تب منهدم میکرد
هر طور دلم میخواست
آینده جلو میرفت
هر شعبده ای دستش
رو میشد و لو میرفت
از برف گریزانم
تن سوخته در آتش
در قلب زمستانم
تن سوز تر از آتش
یک هستی سردستی
در بود و عدم بودم
گور پدر دنیا
مشغول خودم بودم
-یا کنج قفس یا مرگ
این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی
در قلب زمستانم
تن سوز تر از آتش
یک هستی سردستی
در بود و عدم بودم
گور پدر دنیا
مشغول خودم بودم
-یا کنج قفس یا مرگ
این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی
بین بد و بدتر هاست
ای بر پدرت دنیا
آن باغ جوانم کو
دریاچه ی آرامم
کوه هیجانم کو
-در خواب خوشت هر شب عفریت بزرگ آید
یا عشق سفر کردت
با گله ی گرگ آید
نفرین کدام احساس
خون کرد جهانم را
با جهد چه جادویی
بستن دهانم را
آه ای بت سنگینم
من خالق تو بودم
تا آنکه خدا باشی
یک لحظه نیاسودم
ای آیه تنهایی
ای سوره ی مایوس ام
هر قدر خدا باشی
من دست نمی بوسم
-یا کنج قفس یا مرگ
این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی
بین بد و بدتر هاست
ای بر پدرت دنیا
آن باغ جوانم کو
دریاچه ی آرامم
کوه هیجانم کو
-یا کنج قفس یا مرگ
این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی
بین بد و بدتر هاست
ای بر پدرت دنیا
آن باغ جوانم کو
دریاچه ی آرامم
کوه هیجانم کو