Ekhrajiha

بگو دیر برسین تابوتا خُرده میخاشم

حاجی شیمیایی نبود الان اسید می پاشن

بگو بعثیا برن خودمون جنگ داریم با هم

حاجی چند وقت دیگه چینیا شهیدم می سازن

حاجی بلندشو ببین وقت خواب نیست الان

اینا واسه خدامونم دارن شریک میسازن

بوی گلاب میده خاکت اینجا بولگاری رو مُده

خبری از تانک نیست عاشق ِ بوگاتیه شده

اونکه دم از عشق میزد سر پول میده میری

وقتی ام پیاده ای همه چی دور میشه دیدی

حاجی نمیدونن سر ناموسن مُردن ینی چی

یه جرعه آبو بیست نفری خوردن ینی چی

اینجا به هرکی نرسن فحش مادر میدن

چونکه نمیفهمن دست خالی بُردن ینی چی

اینجا سنگرا خالیه فقط پشتش شلوغه

دم از صداقت میزنه و تو مشتش دروغه

گذشت اون روزا که یکی میرفت واسه همه

اینجا عربده میکشن جلو ناموست با غمه

حاجی اوضاع خرابه ها کسی “فهمیده” نمیشه

از بوی باروت دچار سرگیجه نمیشه

به همتمون بگو پُرسید چرا اینو خوندن

بگو اینجا از اسم اون فقط ترافیکش مونده

که سنگینه همیشه مثه نگاه مردمش

سرم رفت به خدا بگو صدا رو کم کنه

اینجا هرکسی یجوری پی خود نماییه

اینا درده حاجی شکسته حرمتا دیگه

اینجا مین نمیذارن شبا مینا رو میبرن

از سیما رد نمیشن شبا سیما رو میخرن

اینا که واسه ناموس مردم دردسر میشن

خمپاره ندیدن که حاجی با یه ترقه در میرن

حاجی ببخشیدا زیادی رُک شدم ایندفعه

مغزمو جواب میکنن اون دکترا ایندفعه

یکی جون داره میده یکی فیلمشو میگیره

مادرش دق میکنه حاجی وقتی فیلمشو میبینه

منم موجی شدم دیگه اینجا جنگ افکاره

اونکه تا پیروز نشه میگه دست بر نمیداره

من میبازم میذارم پای ضریب بُردام

اینم میشه حرف دلم به یه شهید گمنام

بخدا قسم اینارو نگفتم که یه فکر دیگه کنیارو

نه به مولا

ولی میخواستم بهت بگم ما خیلی چیزارو یادمون رفته ها

یادمون رفته از کجا اومدیم کجا میخوایم بریم چیکار میخوایم بکنیم

اینارو گفتم یادت بیاد واسه کی جنگیدن و واسه کی زنده ایم