

Song
·
3 mins 26 secs
·
May 13, 2015
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
-می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
-بازمی خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟!
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست
-شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست
-چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست..؟!
-وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست
-می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست...!
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست
-چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست..؟!
-وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست
-می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست...!
-بعد تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی، کار آسانی که نیست...!