

Song
·
5 mins 30 secs
·
May 12, 2013
در این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوشه
به جز اندوه و تنهایی کسی با من نمی جوشه
-کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه
نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خونه
-کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه
نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خونه
-از این سرگشتگی بیزارم و بیزار
ولی راه فراری نیست از این دیوار
-از این سرگشتگی بیزارم و بیزار
ولی راه فراری نیست از این دیوار
-برای این لب تشنه دریغا قطره آبی کو؟
برای خسته چشم من دریغا جای خوابی کو؟
-در این سرداب ظلمت نور راهی کو؟
در این اندوه غربت سرپناهی کو؟
ولی راه فراری نیست از این دیوار
-از این سرگشتگی بیزارم و بیزار
ولی راه فراری نیست از این دیوار
-برای این لب تشنه دریغا قطره آبی کو؟
برای خسته چشم من دریغا جای خوابی کو؟
-در این سرداب ظلمت نور راهی کو؟
در این اندوه غربت سرپناهی کو؟
-کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه
نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خونه
-کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه
نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خونه
-از این سرگشتگی بیزارم و بیزار
ولی راه فراری نیست از این دیوار
-از این سرگشتگی بیزارم و بیزار
ولی راه فراری نیست از این دیوار
-شبا پر درد و من از غصه ها دلسرد
کجا پیدا کنم دلسوخته ای هم درد
-اسیر صد خیال قهر و اندوهم
سراپا دردم و سنگینتر از کوهم
-کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه
نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خونه
-کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه
نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خونه
-از این سرگشتگی بیزارم و بیزار
ولی راه فراری نیست از این دیوار
-از این سرگشتگی بیزارم و بیزار
ولی راه فراری نیست از این دیوار