

Song
·
6 mins 57 secs
·
Jan 24, 2013
آن دم که مرا می زده بر خاک سپارید
زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ از این باده بنوشم
بر خاک من از ساقه ی انگور بکارید
آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات
یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات
هرقدر که در خاک ننوشیدم از این باده ی سافی
بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی
جز ساقر و پیمانه (میخانه) و ساقی نشناسم
بر پایه ی پیمانه و شادیست اساسم
گر همچو همای از عطش عشق بسوزم
از آتش دوزخ نهراسم نهراسم