

Song
·
3 mins 34 secs
·
Nov 8, 2020
همراه
ورس ۱:
یه روزی بود سرد شدن همه
شیرین بود و تلخ شدن همه
من تنهاییو بغل کردمو
اونور بازم جمع شدن همه
درگیر میشه فکرم هر شب
بغض به حسم سر زد
انگاری طلسمم کردن
قلمم نوشتش از من
خیلی وقته گذشتم ولی هنوز وایسادم
روزا دارن رد میشن من دنبال آفتابم
خیلی وقته گم کردم مسیر و نورو
من یه نقطه ی کور وسط این داستانم
قرارم بیقراری ، دیوونه این حوالی
تویی تو منمو من مسافر این قطاریم
آره تو ام گریه کن ، اشک بریز ، داد بزن
اینجا همه شکل همیم نترسو فریاد بزن
یه حال معمولی امشب شده آرزوم
خیلی دوست داشتم منم بودم جای اون
خیلی وقته گذشتم ولی هنوز وایسادم
روزا دارن رد میشن من دنبال آفتابم
خیلی وقته گم کردم مسیر و نورو
من یه نقطه ی کور وسط این داستانم
قرارم بیقراری ، دیوونه این حوالی
تویی تو منمو من مسافر این قطاریم
آره تو ام گریه کن ، اشک بریز ، داد بزن
اینجا همه شکل همیم نترسو فریاد بزن
یه حال معمولی امشب شده آرزوم
خیلی دوست داشتم منم بودم جای اون
شاید اون دوست داشت باشه جای من
ولی خب اون خودشه ، منم همون عابرم
مسافریم همگی با یه مقصد مشترک
پس بذا هر چی میخوان باهم بگن پشت سرم
به فاصله مدیونم فراموشی یادم داد
هر غلطی خواستی بکن هه فقط آدم باش
کورس:
ایستگاه چندم بود از ته دل خندیدم
ایستگاه چندم بود دیدم که بد میشن
ایستگاه چندم بود فهمیدم جنگیدم
ایستگاه چندم بود دل شروع به تنگی کرد
زمستون از راه رسید دستام لرزیدن
چشمامو میبندم خاطره ها رد میشن
خاکستری میمونم تا نخوای رنگی شم
با سکوت بازی کردم بقیه کر میشن
ورس ۲ :
من بر نمیگردم بر میگردونم
غمگین نباش من میخندونم
حتی اگه دنیا نچرخید
نگران نباش من میچرخونم
از یه جایی به بعد حاجی منطق میمیره
احساسی میشیو قلبت میگیره
میترسی از آدمای این خاک
گذشت شد جزو باورای این باد
یه زمانی یه مکانی روح میکنه جسمو ترک
میخوام اونجا بمونم رفتنشو حس کنم
ببینم جسم سرد گرمارو میپذیره
وقتی دلت گرم شه میدونی بی نظیره
فرق نداریم با هم رفیق بیا و همراه باش
همیشه ببخششون بگن دل دریا داشت
از هیچی بساز همه نه از همه هیچ
مهم نباشه برات مسئله چیه
کارتو بکن بذا مسخره شی
عجله نکن کسی معطلت نیس
خوب باشو هیچوقت به روشون نیار
خورشیدو بخرو بسوزون شبارو
این دنیا نامرد ترینه
هرکی میگه نه شاید نامرد ندیده
ادامه ی مسیر سخت تر نمیشه
چشات دوست داره که سخت تر ببینه
کورس :
ایستگاه چندم بود از ته دل خندیدم
ایستگاه چندم بود دیدم که بد میشن
ایستگاه چندم بود فهمیدم جنگیدم
ایستگاه چندم بود دل شروع به تنگی کرد
زمستون از راه رسید دستام لرزیدن
چشمامو میبندم خاطره ها رد میشن
خاکستری میمونم تا نخوای رنگی شم
با سکوت بازی کردم بقیه کر میشن