

Song
·
4 mins 31 secs
·
Aug 1, 2020
بجز آینه هیشکی نمیشناستم
فقط اونه که خیلی شکل منه
یه وقتا میترسم زبون واکنه
بگه این خودش نیست نقاب میزنه
-بگه خندههاش ظاهری و صداش
پر از بغضه که رو نکرده هنوز
جلو چشم من داره ته میکشه
میبینم چطور میشکنه روز به روز
-باید خودم رو از توی آینهها رد کنم
مثل گذشته گاهی نگا به ساعت کنم
دنیای واقعی پشت آینهها بهتره
شاید به لحظههای نبودت عادت کنم
-شاید با شکستن صدای منو
یکم بشنوه اونکه دور از منه
اگه برملا شه غمام شاید اون
نگه از دلم ساده دل میکنه
-باید خودم رو از توی آینهها رد کنم
مثل گذشته گاهی نگا به ساعت کنم
دنیای واقعی پشت آینهها بهتره
شاید به لحظههای نبودت عادت کنم
-شاید با شکستن صدای منو
یکم بشنوه اونکه دور از منه
اگه برملا شه غمام شاید اون
نگه از دلم ساده دل میکنه
-همه ترسم اینه یه روزی نخوام
با اونی که هستم مواجه بشم
تو حال بدم بشکنم آینه رو
نبینم دیگه اشکیو تو چشم
-باید خودم رو از توی آینهها رد کنم
مثل گذشته گاهی نگا به ساعت کنم
دنیای واقعی پشت آینهها بهتره
شاید به احظههای نبودت عادت کنم
-بجز آینه کی پابهپای چشام
سرازیره اشکاش تا آروم بشم
یه وقتا که دلگیرم از بیکسی
فقط اونو سمت خودم میکشم
-