

Song
·
3 mins 52 secs
·
Jun 19, 2013
منم و یه تن خسته از هر چی گذشته
بی صدا و رنگ و رو رفته، توو هم، گیر و بسته
دلم گرم به امید فردای بعده که تو یه لحظه
میشه همه چی یه روز عوض شه
دیگه هیشکی نشه بتونه بد شه
نگاهه افتاده ی آدم ها
یه بارم از کنار من رد شه
با خنده آینه اگه مارو ندیده
دلا غرق شب و توی تنهایی به هم شبیهه
ولی با این همه حال باور من اینه
خدا داره هوامو دستمو میگیره
آره واقعا همینه
-اون که با صداش نجاتم داد
اگه هنوز نگات به ماست برس به دادم باز
من بعد اگه تنهام تو شبهام
ولی ته دلم میدونم هستی همرام
دیدم اون نوری و که صبحی هست باش
منو در بیار از خواب
-خدا داره هوامو دستمو میگیره
آره واقعا همینه
-اون که با صداش نجاتم داد
اگه هنوز نگات به ماست برس به دادم باز
من بعد اگه تنهام تو شبهام
ولی ته دلم میدونم هستی همرام
دیدم اون نوری و که صبحی هست باش
منو در بیار از خواب
-دنبال یه نشونه که منو برسونه
به اونجایی که همه چی میده بوی خونه
یه دیوونه مثه من میمونه تو قصه پس
دنیاشو داره میسازه توی ابرا مثه قصر
هر جور هست میرم تا برسم به روزای بلند
نمیزارن ببینم خورشیدمو این کوهای دورم
من میرم بازم بدون بی اندازن
ابرایی که تو آسمون دلم میشن زیر اندازم
یه آرزو، بباره زود، بارونی که بوی خدامونو به ما رسوند
ببین که دستای من به سمت تو میره
حرفای دلتو میشنوه و دست به تو میده
این یه قصر امیده
-اون که با صداش نجاتم داد
اگه هنوز نگات به ماست برس به دادم باز
من بعد اگه تنهام تو شبهام
ولی ته دلم میدونم هستی همرام
دیدم اون نوری و صبحی هست باش
منو در بیار از خواب