Dast Bala Dast

حاجیت‌ خیلی از روزاشو‌ رفته لاکار

که الان توی دستشه نبض بازار

سرو‌میزنه با پنبه جا کارد

اسلحش خودکارو یه برگه اچاره

اومدم مثل عقاب پنجه ها باز

رپ خوندمو کردن کله ها داغ

کسی نمیتونه سده کارام شه

تانک‌نمیخواد چرخ زاپاس

سوخته روزا و هفته ها پاش

سره رپ دارو ندارم رفت به تاراج

من همیشه بازیو بردم

ولی بردم نمیده بو گنده اوانس

لای رپ کنای چاقاله عشق بازدید

که رپ فارسو کردن شنبه بازار

دادم اصالت به کارام

کسی داره شک به ما ها؟

منم همون دسته بالا دست

ندادم لم‌ به کاناپم

ترسو ریختم از دلم بیرون

برنده نشدن برنده ها با ترس

منم همون دسته بالا دست

واسه رنده امادم اگه سخته یا راحت

پله پله رسیدم بالا

مثل شما چاقالا نبودم وصل به بالابر

همخوان :

به ما میگن دست بالا دست

نه نمیگیریم از بالا خط

اگه دنبال تصویرمونی ، عکسمون‌ تو اخبارا هست

ورس ۲ مرژاک :

کم خوابیدم توو کل این سال ها

کوه کَندم روو قله ایستادم

ده پونزده ساله که قفل این کارم

بعد این همه سال هنوز انرژیم عین روز های اوله

زبونم بند نیومده لای منگنه

من گنگسترم ولی جای اسلحه

تووی دستم فقط یه خودنویس دارم

امسال مهره میکارم

چهل تا نخبه اینجاان

چشم ها پشت گیجگامن

شعر هام حکم تیر دارن

چون همه گیرم مثل کرونا

یادم نیست چند تا مانع بوده جلو پام

ولی خوب یادمه هردفعه راهی نبوده

من جای ناامیدی پل رو ساختم

فهمیدم فوق العادم

گفتم همین خط رو بگیر برو تا ته

خودم رو سوا کردم از همون اول

از این آدمای چیپ و گوه و نادخ

تهران رو کردم آمستردام

همیشه جلوتر بودم از هم سن هام

همیشه یه چی رو دستت داشتم

شاه اومدی تک انداختم

الآن، اینجام ، واستادم توو قلب ایران

جلو میرم عقب نمیام

چون از شما رپکن در نمیاد نه

با خیلی از همکارها گشتم

رد پاهام از ۸۵ هست

میگن دست بالا دست زیاده

ولی کم پیش اومده ببینم بالا دستم