

Song
·
3 mins 17 secs
·
Jun 12, 2019
تن بیابان دیده ام
ده بی سبزینه ایست
که بهارش تن تو بود
نرود از یاد دلم که سکوت سنگی ام
به صدایت پر گشود
شب ساکتم تو که ترانه ای به لبم برگرد
دل عاشقم با غم لبریز و قفسش سر کرد
تویی در یادم
که بی چشمانت به نگاهم پنجره نیست
تویی در یادم
پر از فریادم به گلویم حنجره نیست
هر ده انگشت تو را با نگاهم
صدها فوارهی نور می شمارم
من غیر از خاطره ات آسمانی بر بام حافظه ام ندارم
به جز باران به صحراهایم
چه شبیهت معجزه بود
به جز لبهایت به دیدن هایم
چه حقیقت بود و سرود
تویی در یادم
که بی چشمانت به نگاهم پنجره نیست
پر از فریادم به گلویم حنجره نیست
هر ده انگشت تو را با نگاهم
صدها فوارهی نور می شمارم
من غیر از خاطره ات آسمانی بر بام حافظه ام ندارم
به جز باران به صحراهایم
چه شبیهت معجزه بود
به جز لبهایت به دیدن هایم
چه حقیقت بود و سرود
تویی در یادم
که بی چشمانت به نگاهم پنجره نیست
تویی در یادم
پر از فریادم به گلویم حنجره نیست