

Song
·
2 mins 55 secs
·
Aug 2, 2016
یه عکس دسته جمعی هست که لبخنداش کش داره
یه اندوه قدیمی هست که با بارون می باره
یه کشتی توی ساحل هست که ماهی ها رو بوسیده
یه قایقران پیری هست که رو زخماش خوابیده
-بجز تو کی تو این شهره که دریا توی چشماشه
که حتی ماهی و دریا می تونه عاشقش باشه
بجز تو کی تو این شهره که با تقدیر جنگیده
که خیلی وقته هر شب با چشم باز خوابیده
-اینا تصویرایی از یه رویای خصوصی نیست
یا نقش اولش یک زن توی یک فیلم روسی نیست
اینا رو من خودم دیدم حدودا بیست سال پیش
خودم دریا رو گم کردم تو عمق چشمای آبیش
-بجز تو کی تو این شهره که دریا توی چشماشه
که حتی ماهی و دریا می تونه عاشقش باشه
بجز تو کی تو این شهره که با تقدیر جنگیده
که خیلی وقته هر شب با چشم باز خوابیده
-اینا تصویرایی از یه رویای خصوصی نیست
یا نقش اولش یک زن توی یک فیلم روسی نیست
اینا رو من خودم دیدم حدودا بیست سال پیش
خودم دریا رو گم کردم تو عمق چشمای آبیش
-بجز تو کی تو این شهره که دریا توی چشماشه
که حتی ماهی و دریا می تونه عاشقش باشه
بجز تو کی تو این شهره که با تقدیر جنگیده
که خیلی وقته هر شب با چشم باز خوابیده
-اینا تصویرایی از یه رویای خصوصی نیست
یا نقش اولش یک زن توی یک فیلم روسی نیست
اینا رو من خودم دیدم حدودا بیست سال پیش
خودم دریا رو گم کردم تو عمق چشمای آبیش