

Song
·
3 mins 40 secs
·
Nov 9, 2012
پشت این پنجره های بسته
یک قفس مونده با یک دل خسته
-کاش میشد پنجره ها باز میشدن
از افق خورشید چشمای تو پیدا میشدن
-کاش میشد که مثل روزای قدیم
با دلت همسفر جاده ی دنیا میشدم
-خسته ام از خستگی های خودم
خسته ام از دل تنهای خودم
-کاش که عمر قصه ی ما کم نبود
آخر عشق من و تو گریه و ماتم نبود
-کاش که تنها یادگار تو به من
پیرهن تلخ عذاب بر تن نبود
-تو میگفتی که من و تو خسته ایم
توی این جاده ی پر پیچ هوس
خسته ام از دل تنهای خودم
-کاش که عمر قصه ی ما کم نبود
آخر عشق من و تو گریه و ماتم نبود
-کاش که تنها یادگار تو به من
پیرهن تلخ عذاب بر تن نبود
-تو میگفتی که من و تو خسته ایم
توی این جاده ی پر پیچ هوس
-من و تو مسافر در به دریم
بیا بشکنیم تا نشکسته نغس
-من میگفتم خستگیمون درد عشق
ولی میشه دردو تو سینه نشوند
-بذار بشکنه غرورمون ولی
غم تنهایی رو از ریشه سوزوند
-کاش میدونستی هنوز دوست دارم
روز و شب حسرت روزهای گذشته رو دارم
-حالا که رفتی و نیستی پیش من
طاقت همیشه بودن ندارم