

Song
·
4 mins 56 secs
·
Feb 19, 2013
تو ای تنهای معصومم
چه درد آور سفر کردی
چنان در خود فرو مردی
که من دیدم خود دردی
-در آن سوی پل پیوند
تویی با خنجری در مشت
در این سو مانده پا در گل
منم با خنجری در پشت
-تو ای با دشمن من دوست
صداقت را سپر کردی
چه آسان گم شدی در خود
چه درد آور سفر کردی
-خدا این راه گم کرده
که از شیطان تهی تر بود
تورا خواند و تو هم رفتی
که حرفش حرف آخر بود
-تو ای با دشمن من دوست
صداقت را سپر کردی
چه آسان گم شدی در خود
چه درد آور سفر کردی
-خدا این راه گم کرده
که از شیطان تهی تر بود
تورا خواند و تو هم رفتی
که حرفش حرف آخر بود
-خدای تو به سحر خواب
به تو بیگانگی آموخت
غم دور از تو پوسیدن
مرا در خویشتن می سوخت
-تو ساده دل ندانستی
خدای تو دروغین بود
تنی خاکی و درمانده
خدای تو فقط این بود
-تو ای با دشمن من دوست
صداقت را سپر کردی
چه آسان گم شدی در خود
چه درد آور سفر کردی
-چنین زخمی که من خوردم
نه از بیگانه از خویش است
هراسم نیست از مردن
ولی مرگ تو در پیش است
-شب رفتن تو را دیدم
ولی انگار در کابوس
فقط تصویری از تو بود
تو را نشناختم افسوس
-کسی هرگز به فکر ما
نبود و نیست ای هم درد
برای مرگ این قصه
کسی گریه نخواهد کرد