

Song
·
3 mins 6 secs
·
Feb 2, 2024
با من میگویید زندگی دشوار است و زیر بارش نتوان رفت، پس چرا پر غرور به پیشواز سپیده میروید ؟
چرا شامگاهان چنین افتاده و فروتناید ؟
آری زندگی دشوار است. اما نه جای آن است که چنین نعره زنید !
ما، بارکشان را از حمل بارهای گران گریزی نیست . چه تناسب میان ما و غنچهای که از فروچکیدن قطرههای شبنم لرزان است.
بی شک ما عاشق زندگی هستیم، اما این از آن نیست که با زندگی خوی گرفته ایم. بلکه از آن است که ما خو کردهی عشقیم.
عشق آمیخته به جنون است. اما جنون نیز اندک خردی در خود دارد.
منِ مشتاقِ زندگی نیز می پندارم که پروانه ها و حباب های میان تُهیِ به وجود آمده از صابون و آدمیزادگانی که به آنها
میمانند، نیکبختی را بهتر احساس میکنند.
هیچ چیز همچون تماشای این جان های کوچکِ سبک بالِ دلپسندِ همیشه دیوانه، نمیتواند مرا بگریاند یا حس نغمهسراییام را برانگیزد.
تنها بدان خدایی ایمان دارم که رقص بداند.
چون به تماشای شیطانِ خود نشستم او را جدی و ژرف و کامل و پُر مجد و شکوهمند دیدم و گفتم: او جان سنگینیست. از راهِ اوست که همه چیز فرو می افتد.
اگر خواهان کُشتنی، از خشم مدد مجوی. از خنده یاری بخواه . با خنده میکشند نه با خشم. برخیز تا جانِ سنگین را بُکشیم !
از هنگامی که راه رفتن آموختهام، همواره میدوم. بنگر اینک خواهم پرید و دیگر بینیازم از آن که با فشارِ آنان پریدن آغاز کنم.
آه، چه سبک بالم اینک! در حالی پَر میزنم که میدانم بر فرازِ خویشتن اوج میگیرم و اکنون خداییِ در من، رقصان است