

Song
·
4 mins
·
Jan 24, 2013
دیگه این قوزکِ پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیده م حرفی واسه گفتن نداره
چشای همیشه گریون آخه شستن نداره
تن سردم دیگه جایی برا گفتن نداره
-دیگه این قوزکِ پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیده م حرفی واسه گفتن نداره
-میخوام از دست تو از پنجره فریاد بکشم
طعم بی تو بودنو از لب سردت بچشم
نطفهی باز دیدنت رو توی سینه م بکشم
مث سایه پا به پام من تو رو همرام نکشم
-دیگه این قوزکِ پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیده م حرفی واسه گفتن نداره
-بذار من تنها باشم میخوام که تنها بمیرم
برمو گوشه ی تنهایی و غربت بگیرم
من یه عمریست که اسیرم زیر زنجیر غمت
دست و پام غرق به خون شد دیگه بسه موندنت
نطفهی باز دیدنت رو توی سینه م بکشم
مث سایه پا به پام من تو رو همرام نکشم
-دیگه این قوزکِ پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیده م حرفی واسه گفتن نداره
-بذار من تنها باشم میخوام که تنها بمیرم
برمو گوشه ی تنهایی و غربت بگیرم
من یه عمریست که اسیرم زیر زنجیر غمت
دست و پام غرق به خون شد دیگه بسه موندنت
-دیگه این قوزکِ پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیده م حرفی واسه گفتن نداره