

Song
·
4 mins 26 secs
·
Mar 13, 2015
عشق تو مست و کف زنانم کرد
مستم و بیخودم، چه دانم کرد
-در تنور بلا و فتنه خویش
پخته و سرخ رو چو نانم کرد
-میپریدم ز دست او چون تیر
دست در من زد و کمانم کرد
-خلق گوید چنان نمیباید
من نبودم چنین چنانم کرد
-پر کنم شکر آسمان و زمین
چون زمین بودم آسمانم کرد
-از ره کهکشان گذشت دلم
زان سوی کهکشان کشانم کرد
-نردبانها و بامها دیدم
فارغ از بام و نردبانم کرد
من نبودم چنین چنانم کرد
-پر کنم شکر آسمان و زمین
چون زمین بودم آسمانم کرد
-از ره کهکشان گذشت دلم
زان سوی کهکشان کشانم کرد
-نردبانها و بامها دیدم
فارغ از بام و نردبانم کرد
-چون جهان پر شد از حکایت من
در جهان همچو جان، نهانم کرد
-چون زبان متصل به دل بودم
راز دل یک به یک بیانم کرد
-بس کن ای دل که در بیان ناید
آن چه آن یار مهربانم کرد