

Song
·
4 mins 27 secs
·
Mar 13, 2015
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
سروبالای من آن گه که درآید به سماع چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد
مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد