

Song
·
3 mins 56 secs
·
Jan 1, 2021
ای سفیر عشق از تو
شعر سرخی مانده بر لب
با تو برگشتم به خورشید
ای به من برگشته از شب
-گرچه این پروانه سوزان
پیلهی اندوهمان کرد
بارش سنگ ای برادر
رفته رفته کوهمان کرد
-الوند تا به اروند
ماییم و بغض در بند
در اوج همصدایی
-با خون دشنه بنویس
بر خاک تشنه بنویس
یا مرگ یا رهایی
-من و تو
پس از این
الوند تا به اروند
ماییم و بغض در بند
در اوج همصدایی
-با خون دشنه بنویس
بر خاک تشنه بنویس
یا مرگ یا رهایی
-من و تو
پس از این
غروب فاجعه
دوباره
میرسیم
به روز واقعه
-نترس از
شکستن
نترس از سایه ها
که شام
غریبان
نمیماند بجا
-ای سفیر عشق از تو
شعر سرخی مانده بر لب
با تو برگشتم به خورشید
ای به من برگشته از شب
-گرچه این پروانه سوزان
پیلهی اندوهمان کرد
بارش سنگ ای برادر
رفته رفته کوهمان کرد
-الوند تا به اروند
ماییم و بغض در بند
در اوج همصدایی
-با خون دشنه بنویس
بر خاک تشنه بنویس
یا مرگ یا رهایی