

Song
·
5 mins 32 secs
·
Dec 30, 2014
با سقوط دستای ما در تنم چیزی فرو ریخت
هجرتت اوج صدامو از فراز شاخه آویخت
-ای زلال سبز جاری جای خوب غسل تعمید
بی تو باید مرد و پژمرد زیر خاک باغچه پوسید
-فصلی که من با تو ما شد فصل سبز خواهش برگ
فصلی که ما بی تو من شد فصل خاکستری مرگ
-تو بگو جز تو کدوم رود ناجی لبتشنگی بود
جز تو آغوش کدوم باغ سایهگاه خستگی بود
-بی تو باید، بی تو باید تا نفس دارم ببارم
من برای گریه کردن شونههاتو کم میآرم
-چشم تو با هقهق من با شکستن آشنا نیست
این شکستن بیصدا بود هر صدایی که صدا نیست
-ای رفیق ناخوشیها، این خوشی باید بمیره
جز تو همراهی ندارم تا شب از من پس بگیره
جز تو آغوش کدوم باغ سایهگاه خستگی بود
-بی تو باید، بی تو باید تا نفس دارم ببارم
من برای گریه کردن شونههاتو کم میآرم
-چشم تو با هقهق من با شکستن آشنا نیست
این شکستن بیصدا بود هر صدایی که صدا نیست
-ای رفیق ناخوشیها، این خوشی باید بمیره
جز تو همراهی ندارم تا شب از من پس بگیره
-با تو بدرود ای مسافر هجرت تو بیخطر باد
پرتپش باشه دلی که خون به رگهای تنم داد
-فصلی که من با تو ما شد فصل سبز خواهش برگ
فصلی که ما بی تو من شد فصل خاکستری مرگ
-فصلی که من با تو ما شد فصل سبز خواهش برگ
فصلی که ما بی تو من شد فصل خاکستری مرگ