

Song
·
4 mins 55 secs
·
Dec 30, 2014
میون یه دشت لخت، زیر خورشید کویر
مونده یک مرداب پیر، توی دست خاک اسیر
-منم اون مرداب پیر، از همه دنیا جدا
داغ خورشید به تنم، زنجیر زمین به پام
-من همونم که یه روز، می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین، دریای دنیا بشم
-آرزو داشتم برم، تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم، تا به فردا برسم
-اولش چشمه بودم، زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه، راهم افتاد به کویر
-چشم من
چشم من به اونجا بود، پشت اون کوه بلند
اما دست سرنوشت، سر رام یه چاله کند
-توی چاله افتادم، خاک منو زندونی کرد
شبو آتیش بزنم، تا به فردا برسم
-اولش چشمه بودم، زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه، راهم افتاد به کویر
-چشم من
چشم من به اونجا بود، پشت اون کوه بلند
اما دست سرنوشت، سر رام یه چاله کند
-توی چاله افتادم، خاک منو زندونی کرد
آسمونم نبارید، اونم سر گرونی کرد
-حالا یه مرداب شدم، یه اسیر نیمه جون
یه طرف میرم به خاک، یه طرف به آسمون
-خورشید از اون بالاها، زمینم از این پایین
هی بخارم می کنن، زندگیم شده همین
-با چشام مردنمو، دارم اینجا میبینم
سر نوشتم همینه، من اسیر زمینم
-هیچی باقی نیست ازم، قطره های آخره
خاک تشنه همینم، داره همراش میبره
-خشک میشم تموم میشم، فردا که خورشید میاد
شن جامو پر میکنه، که میاره دست باد